دنگ دنگ
آی بیا پهلوان
وارد میدان بشو
نوبتت آخر رسید
معرکه است
معرکه ی کشتی تو با خداست
این طرف گود منم یک تنه
آن طرف گود خدا با همه
زور خدا از همه کس بیشتر
زور من از مورچه هم کمتر است
آخرش او می برد
او که خودش داور است
بازوی من را گرفت
برد هوا زد زمین
خرد شدم
زیر خمش این چنین
آخر بازی ولی
گفت:بیا
جایزه ی بازی و بازندگی
یک دل محکم تر است
یک زره آهنی
پاشو تنت کن ولی
باز نبینم که زود
زیر غمم بشکنی!
( عرفان نظرآهاری )
سلام
مطلب جالبی بود. موفق باشید
ممنونم
خیلی نوشته جالبی بود.
آفرین.
ممنون از حضورتون
سلام
شعر جالبی بود مال خودتون بود ؟
نه عزیزم این از شعرای خانم نطرآهاری بودش
سلام دوست عزیز ممنون که سر زدی .
خوشحال میشم لینک کنی من هم شماا رو لینک میکنم فقط بفرمایید که به چه نامی ؟
در ضمن من از سال ۸۳ وبلاگ نویسی میکنم خب مقاله هامم تو سایتهای معتبری درج شده . . .
وبلاگ قبلی من به آدرس www.naha.blogfa.com و www.mehrbod.coo.ir هست اما دارم به بلاگ اسکای کوچ میکنم .
مرسی
شما میتونید من رو با نام موسیقی و نامداران لینک کنید
با تشکر منتظر نام لینک شما هستم
سلام
متشکرم که اومدین
با نام دنیای من لینکم کنید لطفا