دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می کنی؟
عاشقم
با من ازدواج می کنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمال کاغذی!
تو چقدر ساده ای
خوش خیال کاغذی!!
توی ازدواج ما تو مچاله می شوی
چرک می شوی و تکه ای زباله می شوی
پس برو و بی خیال باش
عاشقی کجاست!!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی دلش شکست
گوشه ای کنار جعبه اش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خون درد
آخرش دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمال های کاغذی
فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانه های اشک کاشت.
سلام.با موضوع فیلمی آپم منتظر نظرت دوست گرامی[گل]
من از آغاز تا پایان علی گفتم علی گویم ... چه در پیدا چه در پنهان علی گفتم علی گویم ... چه در ساحل چه در طوفان علی گفتم علی گویم ... به هر مذهب به هر عنوان علی گفتم علی گویم ... به هر عهدوبه هر پیمان علی گفتم علی گویم / پیشاپیش عید سعید خدیر خم بر تمامی شیعیان مبارک باد / التماس دعا
سلام
خبری ازت نیست؟
نگران شدم
بی خبر نذار م
یکی از مطالبتو برداشتم (اجازه بی اجازه)
سلام.لحظه های خوب وخوشی براتون آرزو می کنم.من آپم و منتظر حضور گرم شما.شاد باشید. دست علی به همراتون.بای تا بعد
قلبم به یاد کوثرو زمزم گرفته است
اشکم به چشم اذن تو نم نم گرفته است
چشمم به راه آمدن ماه گریه هاست
امشب دلم به یاد حسینم گرفته است
التماس دعا