این روزها به گذشته زیاد فکر می کنم و انگار برای گذشته ای که با هم داشتیم تنگ شده است.
می خواهم به خاطراتمان برگردیم و ببینیم چه روز های خوبی داشتیم.
این عین جملاتی است که در ذهنم روز ها و شبها می گذرد و تکرار می شود
کتاب رو باز کردم نوشته بود برای مردمانی که بی خاطره می آیند و بی خاطره می میرند
اما ما بی خاطر ه نبودیم ........
در کنار این لحظات آنچه بیش از هر چیز ما را در بسترش میخکوب می کند ,نگرانی هاست.
زیرا در نهاد خود از تغییر مسیر زندگی می گوید و ترس از دگرگونی و تغییردادن مسیر راه است زیرا که نمی دانیم در پشت هر لحظه ی تازه ïی چه چیز پنهان است.