چند روزیه فکری ذهنمو درگیر خودش کرده
یادمه وقتی بخشیدمش بهم گفتن چطور می بخشی؟؟؟
جدی بخشیدیش؟؟؟
گفتن دعا کردن همین بلا سرش بیاد!!!
گفتن هرگز نمی بخشنش!!!
داشتم اتاقمو جابجا می کردم؛یادم اومد وقتی کوچیک بودم وقتی یکی اذیتم می کرد و به مامان می گفتم میگفت:عزیزم تو بزرگی ببخش ,اون هنوز بچه اس..
من می گفتم:کی گفته بچه اس اون که ازم بزرگتره!!!
مامان لبخندی می زد ومی گفت:شما بزرگی کن,ببخش وبعد می بوسیدتم.
سلام
وبلاگ زیبایی دارید. اگر مایل به تبادل لینک هستید اطلاع دهید.
سلام و ممنون از نظرون
از نظر من ایرادی نداره(منظورم تبادل لینکه)
سلام خوشحالم که تو لیست اپ کردهها دیدمت و جزءاولین نفرات خواننده خاطرات و دستنوشته هاتم .امید که بتونم بخوبی همراهیت کنم منبعد در کنار شما هستم موفق باشید
سلام,متشکرم از اینکه اومدین...
سلام عالی مثل همیشه.
اما اگه گهی عکسم برای نوشته هات بزاری تاثیرش بهتره.
تو دلت خیلی بزرگهههههههههههه.قدرشو بدون.
دوست جونم.
مرسی هم از اینکه اومدی هم از نظرت
خوب به نظر من آدم هرجور رفتار کنه ..همون به خودش برمیگرده..اگه رفتارات خوب باشه حتما جوابشو میبینی..
اصلا نمیرزه آدم به هر دلیلی قلب خودشو کدر کنه.
سلام وممنون از حضورتون
سلام.
ممنون که لینکم کردید. لینک شما هم در وبلاگم قرار گرفت
قشنگ بود
ممنون از لطفتون
سلام
حس عجیبی داشت
شاید
به منم سر بزن اپ کردمه بعدشم منو از اپ خودت با خبر کن تا زود زود بیام بای
سلام
ممنونم از اینکه اومدی
چشم حتما
سلام ...
من چیزی سر در نیاوردم ...
مرسی عزیزم که بهم سر زدی
قربون محبتت.
من یادم هست که اگه هر چی هستم و بودم از خداس..
اینم خوب یه دل گرفتگی گذرا بود دیگه.
من که چیزی نگفتم ,همه ی آدما گاهی دلشون می گیره
سلام
راستی یادم رفته بود بگم من لینکت کردم
به نوشتن ادامه بده حتمآ
ممنون از اینکه اومدین