شاید مرا دیگر نشناسی؟
شاید مرا به یاد نیاوری! اما من تو را خوب می شناسم.ما همسایه ی شما بودیم وشما همسایه
ی ما وهمه مان همسایه ی خدا.
یادم می آید گاهی وقت ها می رفتی وزیر بال فرشته ها قایم می شدی.ومن همه ی آسمان را
دنبالت می گشتم:تو می خندیدی ومن پشت خنده ها پیدایت می کردم.
خوب یادم هست که آن روزها عاشق آفتاب بودی.توی دستت همیشه قاچی از خورشید بود.نور از
لای انگشت های نازکت می چکید.راه که می رفتی ردی از روشنی روی کهکشان می ماند.
یادت میآید؟گاهی شیطنت می کردیم ومی رفتیم سراغ شیطان. تو گلی بهشتی به سمتش
پرتاب می کردی واو کفرش در می آمد.اما زورش به ما نمی رسید.فقط می گفت:همین که پایتان
به زمین برسد می دانم چطور از راه به درتان کنم.
تو شلوغ بودی آرام و قرار نداشتی.آسمان را روی سرت می گذاشتی وشب تا صبح از این ستاره
به آن ستاره می پریدی وصبح که می شد در آغوش نور به خواب می رفتی.
اما همیشه خواب زمین را می دیدی.آرزویی رویاهای تو را قلقلک می داد.دلت می خواست به دنیا
بیایی.وهمیشه این را به خدا می گفتی.وآن قدر گفتی وگفتی تا خدا به دنیایت آورد.من هم همین
کار را کردم بچه های دیگر هم؛ما به دنیا آمدیم وهمه چیز تمام شد.
تو اسم مرا از یاد بردی ومن اسم تو را ما دیگر نه همسایه ی هم بودیم ونه همسایه ی خدا.ما گم
شدیم و خدا را گم کردیم....
دوست من همبازی بهشتی ام! نمیدانی چقدر دلم برایت تنگ شده.هنوز آخرین جمله خدا توی
گوشم زنگ می زند :از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم است اگر گم شدی از این راه
بیا.
بلند شو.از دلت شروع کن.
شاید دوباره همدیگر را پیدا کنیم.
سلام
موفق باشی
سلام
اول شدم
بی نظیرههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه.
عالی بود.
جایزت۱لیوانه صورتییییی
نوشته زیبایی بود..
امیدوارم که شروع خوبی داشته باشی
و گمشده ها رو پیدا کنی..
شاد باشی همیشه!
سلام
خوبی؟؟
ممنون از حضور گرمت ......
برای شروع مطلب زیبایی بود ....... امیدوارم موفق باشی دوست عزیز ......
سلام
ممنون که به ما سر زدی
با این که تازه شروع کردی اما با متن خوبی شروع کردی....
امیدوارم موفق باشی....سوالی داشتی راحت بپرس
مرسی که نوشته هامو خوندی ...و خیلی ممنون بابت اون نظرت ...(چشمک) کاش همه اینطوری نظر می دادن ...
اگه ادم بخواد دقت کنه ... می بینه ...احتیاجی به راه هم نیست .... خدا همین جاست ...
متشکرم